مُحَلّی

مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌...

آخرین مطالب

اینکه همه با هم تفاوت‌هایی دارن، یک گزاره ساده است که برای همه‌مون روشنه. اما ما هرکدوم‌مون، احتمالاً، تفاوت‌هایی با بقیه داریم که برامون عجیبه. اینکه چرا توی این مسئله من فرق دارم؟ و این فرق رو احساس می‌کنم؟ و این فرق و تفاوت اینقدر برام بزرگه و همه‌جا همراهم میاد؟ تفاوت‌هایی که آزارمون می‌دن. اذیت‌مون می‌کنن. اما ما مجبوریم قبولشون کنیم. مجبوریم باهاشون کنار بیایم و همون‌جوری جلو بریم. مجبوریم بپذیریم که این تفاوت هست و من باهاش کنار اومدم. تفاوت‌های خاصی هم شاید نباشن. مثلاً من همیشه ساعتم رو دست راستم می‌بندم. از بچگی. بهم هم می‌گفتن که همه دست چپ می‌بندن اما من دست راست راحت‌تر بودم. خب؟ این تفاوتی هست که من قبولش کردم. هزاری هم بهم بگن باز من دست راست راحت‌ترم. یا من بیشتر دوست دارم بنویسم و به خودی خود آدم حرف‌زنی محسوب نمی‌شم. نه که حالا هیچ حرف نزنم. گاهی هم پرحرف می‌شم حتی. ولی ترجیحم حرف نزدنه. حالا که چی؟ بقیه برعکسن و همش با حرف زدن راحت‌ترن؟ به من چه؟ یا بقیه حواس‌شون به خودشون بیشتر هست. ناخن‌هاشون همیشه‌ی خدا زخمی نیست. اما من وضعیت حالم رو از وضعیت ناخن‌هام می‌فهمم. خیلی وقت‌ها وضعیتشون خرابه و من می‌دونم که اینجوریه و راحتم باهاش. قبولش کردم. می‌دونی؟ بعضی وقت‌ها که نگاهم بهشون میفته، وقتی نگاهم روی ناخن انگشت اشاره‌ام خیره می‌شه، دلم – یه‌کم – برای خودم می‌سوزه. این بیشتر از چیزیه که باید. این‌همه بیشتر از چیزیه که باید. بعضی وقت‌ها به خودم می‌گم من این‌قدرها هم نباید نارس و ناقص می‌موندم. می‌گم شاید یک‌جای این تفاوت‌ها و پذیرششون می‌لنگه. دلم می‌خواد بگردم و بگردم و به «نتیجه» برسم. خسته شدم از اکتفا کردن به «مسیر». دلم نتیجه می‌خواد. دلم نتیجه می‌خواد. باید از این‌همه مسیر یک‌چیزی دربیاد دیگه. از این‌همه ناخن زخمیِ بی‌فایده خسته شدم. باید به یک‌کاری می‌اومدن این‌همه رنج و خستگی. این‌همه تفاوت ریزودرشتِ عجیب‌وغریب. هوم؟

پ.ن: آشفته‌ترین و بی‌سروته‌ترین متنی هست که توی عمرم نوشتم! ایموجی زدن دست بر پیشانی!

۰۱/۰۵/۳۱
محمدعلی ‌‌

نظرات  (۷)

ولی منم ساعتمو دست راستم میبستم

فکر کنم حتی مامانم هم دست راستش میبست (مطمئن نیستم)

تازه معلما ساعت شونو رو به کف دست میبندن :دی (یعنی صفحه اش روی نبض)

پاسخ:
عههه :)) تموم این سال‌ها اینقدر چشم چرخوندم که یکی رو ببینم ساعتش دست راستش باشه :)) حتی یکی هم نیافته بودم. :))

آره :)) اون یه جور خاصیه و از قضا به نظرم روش باحالی هم هست. مخصوصا واسه خانم‌ها که زیور و اینا دوست دارن، دستبند ساعت می‌تونه نقش یک دستبند مستقل رو براشون بازی کنه و هروقت هم که خواستن، ساعت رو هم دارن.

یک نیمه پر لیوان هم اینه که من با این داشتن این تفاوت‌های عجیب و غریبم، می‌تونم آدم‌های بی‌ملاحظه رو که تفاوتم رو مسخره یا انگشت‌نما می‌کنن (چیزی که هیچ آزاری هم بهشون نمی‌رسونه و ربطی بهشون نداره)، با آدم‌های باملاحظه و دارای درک و شعور جدا کنم. یکی از معیارهای جدیدم شده برای انتخاب دوست!

پاسخ:
آره این هم هست و می‌شه اینجوری دیدش :)) 
امیدوارم خودم به این بی‌ملاحظگی دچار نشم چون بعضی اوقات واقعاً عجیبه. مثلاً همین ساعت برای خیلی‌ها عجیبه و قطعاً چیزهایی هست که برای منم اینقدر عجیب باشه :)) ولی خب قطعاً تمسخر و اینا نداره. گاهی در حد تعجب حق می‌دم درباره بعضی تفاوت‌هام.

نه خوب بود. متنو میگم :)

از وقتی عکستونو دیدم متنا رو با پس‌زمینه‌ی تصویرتون می‌خونم. جالبه.

پاسخ:
عجب. خب خداروشکر. چون خودم حس کردم خیلی اول و آخرش بی‌ربطن :))
عه! کجا؟‌ :)) کدومشون بودین؟ :))
۳۱ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۲۵ امید ظریفی

از قضا، دل من هم نتیجه می‌خواد. واقعن باید از این‌همه مسیر یک‌چیزی دربیاد دیگه!

پاسخ:
کاش دربیاد و به نتیجه برسیم. کاش کاش. وگرنه همه این خستگی‌ها به تن‌مون می‌مونه :')

کدومشون بودم؟؟؟ کدوم کیا؟ :))

تو اینستا دیدمتون. از پیج فاطمه خانم بلاگی از آن خود رسیدم به پیج شما و چندی دیگر از اهالی بیان :)

پاسخ:
این چندروز چندتایی فالو داشتم که نمی‌شناختم، فکر کردم یکی از اون‌ها بودین. که مثل اینکه نبودین :دی حله :))

منم ساعتمو دست راستم می‌بندم.

 

وای این متن دقیییق ترین چیزی بود که باید. تا ابد موود

پاسخ:
:))) من ده سال چشم می‌چرخوندم و یکی هم نمی‌دیدم. حالا دوتا با هم =) حقا که وبلاگ هیچوقت ناامیدم نکرده :دی

:')

این تفاوت‌ها آدما رو قشنگ‌تر می‌کنه به نظرم. راستش یکم خسته‌کننده شده اینکه اینهمه آدما کپی هم باشن.

 

پاسخ:
ها. برا همین هم هست که زود و همین‌جوری از تفاوت‌هام دست نمی‌کشم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">