آدم تغییر میکنه
بچه که بودم، از نابینایی میترسیدم. ولی حالا از بینایی... .
بچه که بودم، از نابینایی میترسیدم. ولی حالا از بینایی... .
فکر این پاسختو می کردم و جوابم اینه:
یه پارچه سیاه رو چشمات ببند و راه برو تا بهت یاد داده بشه که ترس
نداره.
نگاه کن این کارهای مصنوعی از نظر شما ولی از نظر من درست و حسابی
شما با این کار به مغزت می فهمونی من الأن نمی تونم ببینم و کم کم
به مغزت می فهمونی که ببین من هم نابینایی را تست کرده ام، پس ازش
نمی ترسم.
شما همین پارچه سیاه رو روی چشمت بندی و یک ماه بگی نابینایم، نابینا
می شی، این قدرت تلقین و مغزه.
درباره قدرت تلقین تحقیق بفرمایید تا با قدرتش آشنا بشید.
انتخابتون زیاد جالب نیست ولی باهاش خوش باشین.
تلقین و عادت در دینم خیلی ذکر شده است، عاشقشم.
معنی شما خنده به حرف من اگر هست، واقعاً براتون متأسفم.
اگرم نیست، خوش خنده باشید.
تلقین و عادت منفی که موجب کارهایی که گفتین رد شده و من هم با رد
این عادت ها موافقم
ولی عادت های مثب هم کم نیستند، مثل:
سلام کردن، نمازخواندن، قرآن خواندن، تسبیحات گفتن و...
همین قرآن خوندن، آیه ها را می خوانیم و می خوانیم و می خوانیم
تا بشود برایمان عادت و یادش بگیریم و به خودمان می گوییم من می توانم
قرآن را حفظ کنم یک تلقین است و این ها خیلی هم خوبند.
من و شما دو نظر متفاوت درباره تلقین و عادت داریم و نمی تونیم نظر یکدیگر
رو به خورد یکدیگر بدهیم.
آقا اجازه؟
=))))))))))))))))))))))
الانم دیر نشده میتونین از همین ترس ناشی از بینایی تون دچار بیماری blindness somatic بشین و به آرزوی کودکیتون دست پیدا کنین
چرا حس میکنم منظورت یه چیز دیگه ست کلا و افراد دارن اشتباه میزنن؟ :|
من همیشه و همواره ترس از کوررنگی داشتم. یه یاس فلسفی بزرگ بود برام. هنوز هم البته!! :)
متن رو اصلاح میکنم میتونین از همین ترس ناشی از بیناییتون دچار بیماری blindness somatic بشین و از ترس برزگسالیتون رهایی پیدا کنین
خیلی ممنون از تیریبونی که در اختیارم گذاشتی. دیدم موضوع فلسفیه خواستم منم یه گهی خورده باشم. :)))))))
آدم بزرگ میشه میفهمه نداشتن خیلی از نعمتا بدم نیست ...
آدم بهتر است با ترس هاش روبه روشه تا بزرگ نشن برای آدم