مُحَلّی

مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌...

آخرین مطالب

تجربه ناموفق محمدعلی و محبوب زیباش؛ سالنامه!

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۳۰ ب.ظ

از بچگی‌های دور به سالنامه علاقه‌مند بودم. اینکه یک دفتر کتاب‌مانند داشته باشی که برای هر روزت یک صفحه بهت بده، چیز شگفت‌انگیزیه. اونقدر که توی ده سالگی وقتی دوستم از شرکت پدرش سالنامه و تبریک عید آورد و به من سالنامه نداد یا نرسید، واقعاً تا چندوقت دلخور و ناراحت بودم از دستش. (البته تبریک عیدش رو دارم هنوز!) خلاصه این رویا با من بزرگ شد. من با وجود همه‌ی بدی‌ها و ددمنشی‌هام در کودکی، اغلب خواسته‌هام رو پیش خودم نگه می‌داشتم. حتی خواسته‌ی ساده‌ای در حد سالنامه! اولین‌بار اما روزمره‌نویسی رو توی همون ده سالگی تجربه کردم. یک دفترچه‌های کوچک صدتومنی دیده بودم و توی اون‌ها از روزم می‌نوشتم گاهی. اتفاقات مدرسه و چیزهای هیجان‌انگیزی که تجربه می‌کردم. (مثلاً یکی از یادداشت‌هاش مربوط به صبح روزی بود که فهمیدم توی مدرسه‌مون بهایی داریم.) دوتا دفترچه صدتومنی رو اون سال پر کردم. (این رو هم چون ارزون بود می‌خواستم و می‌خریدم. واقعاً ارزون بود صدتومن!) بعدش دیگه اون دفترچه شگفت‌انگیز رو جایی ندیدم و دیگه ننوشتم. همچنان در انتظار یک سالنامه شخصی، اختصاصی و احتمالاً زیبا!

اولین رابطه، اولین خاطره! ۱۳۹۵

تا رسیدیم به نوروز ۱۳۹۵. آخرین سال متوسطه اول بود که دوستم گفت شرکت پدرش هرسال بهشون چندتایی سالنامه می‌ده. من همچنان در ارتباط با همه خیلی محتاط بودم ولی با اصرار عجیبی بهش گفتم حتماً یکی رو برای من کنار بذاره! بعد عید، وقتی دیدمش گفت تموم شده و ببخشید و فلان. با تمام قوا سعی کردم به روی خودم نیارم ولی دلخور شده بودم. و بله! شوخی لوسی کرده بود و یه سالنامه طلایی کمرنگ گذاشت جلوم و گفت نمی‌فهمم چرا اینقدر برات مهم بود این، کلی داریم از اینا! بله کلی داشتن از اینا، چه می‌فهمید درد مشتاقی رو؟!

سالنامه رو گرفتم و با خودم خیال می‌بافتم که حالا چی بنویسم توش؟! بی‌خبر از اینکه به زودی چه موضوعاتی سر راهم رو می‌گیرن. اون سالنامه هرچند شروعش خاموش بود و مسیر پرفرازوفرودی داشت، ولی صفحه آخرش و آخرین خط‌ش نشونی‌های جالبی داره. هنوز هم وقتی می‌خونمش، بابت این‌همه تغییر خرسند می‌شم. این‌همه تغییر! شاید بهترین دستاورد ثبت لحظه‌ها همین دیدن روند تغییرمون باشه. اینکه بزرگ می‌شیم و موضوعات‌مون هم همراه‌مون بزر‌گ‌تر می‌شن.

سال بعد، خودکفاتر از قبل! ۱۳۹۶

سال ۹۶ یه سالنامه جمع‌وجور برای خودم خریدم. از ته بازار رشت، جایی که کارش همین صحافی و ایناست. خلاصه. فکر می‌کردم ۹۶ قراره سال شروع کارهام باشه ولی نبود. یعنی نمی‌شد که باشه. لپ‌تاپ نداشتم. تبلت هم اون موقع نبود. با یه گوشی ۴ اینچی قدیمی و بدون هیچ آشنایی و سوادی، واقعاً نمی‌شد و خب نشد. البته که سنگ بنای خیلی چیزها رو همون ۹۶ گذاشتم. تغییر هویتم به «محمدعلی» که برخلاف ظاهر خنثی‌ش، خیلی مهم و کاربردی بود. یاد گرفتن اینکه شغل ربطی به تحصیل نداره. فهمیدن واقعیت‌هایی از جنس عدد و رقم. چیزهایی که ۱۲ سال مدرسه، حتی یک لحظه هم بهمون نداده بود: زندگی واقعی. سفرهای گروهی به تهران و مشهد و از اون مهم‌تر، جرأت پیدا کردن برای نوشتن تندترین واقعیت‌هایی که هرروزه توی مدرسه می‌دیدم. همه این‌ها توی ۹۶ باعث شدن که من بعد کنکور، بهتر بتونم انتخاب کنم که چی رو می‌خوام و چی رو نه! اما سالنامه این وسط بیکارترین عضو زندگی‌م بود. بسیاری از مواقع توش نمی‌نوشتم و این الزام که هرروز بهش سر بزنم، نمی‌تونست از پس بی‌فایدگی این عضو زیبا بربیاد! ۹۶ فهمیدم فانتزی‌م درباره نوشتن هرروزه یعنی ثبت هرروزه، فانتزی کارایی نیست یا حداقل به کار من نمیاد.

احتمال زیاد، آخرین سالنامه! ۱۴۰۰

ابتدای ۱۴۰۰ بود که با خودم فکر کردم که یک سالنامه می‌تونه منظمم کنه. هنوز لپ‌تاپی در کار نبود و من کارهای روزمره‌م رو روی تکه‌کاغذهایی که درست کرده بودم می‌نوشتم. فکر می‌کردم این می‌تونه یک هدیه کوچیک باشه از خودم به خودم تا شاید با خودم بهتر تا کنم. بهتر تا کردم با خودم. اما نه به واسطه سالنامه‌ای که گرفتم. متاسفانه این سومین تلاش ناموفقم هم موفق نشد تا این وسیله رو به روزهای من وصل کنه. الان که الانه فهمیدم سالنامه‌نویسی مدل من نیست. من نمی‌تونم چیزی توی اون بنویسم، چون احساس امنیت ندارم بابتش. نه فقط درباره موضوعات شخصی که اساساً بماند، که حتی موضوعات کاری و تحصیلی‌م خیلی خودمونی و همگانی نیست. جدای از اون، من بیشتر وقت‌م رو پای وسایل الکترونیکی‌ام. نهایتاً دو برگ چک‌نویس و یه خودکار هم دارم. جایی و وقتی برای باز کردن این موجود زیبا و رسیدگی بهش نمی‌مونه برام. البته شاید وقتش باشه ها، ولی مدلم نیست و دیرزمانی یادش نمی‌افتم. بگذریم که تازگی‌ها از خط‌م بدم اومده و همین هم مزید بر علت شده تا کمتر از قبل دست به نوشتن روی کاغذ بزنم.

حالا پس چیکار می‌کنی؟

همه‌مون احتمالاً اسم OneNote رو زیاد شنیدیم. یه نرم‌افزار جانبی از برنامه‌های کاربردی آفیس مایکروسافت. من در طول این ۱۵ سال آشنایی‌م با ویندوز، هربار که این بشر رو باز می‌کردم گیج می‌شدم. تا رسیدیم به امسال و من با پست کانال یکی از همین شماها (که یادم نیست کدومتونید و اساساً اینو می‌خونید یا نه!) یه نگاه جدی‌تری به این نرم‌افزار انداختم. نگاه جدی‌تر همانا و رفتن دل از کف هم همانا. کمی باهاش کار کردم و دیدم خیلی بهم می‌سازه!

حالا من یادداشت‌های درسی، کاری و شخصی‌م رو توی وان‌نوت می‌نویسم و کارهای روزمره رو توی To Do مایکروسافت که هم نسخه ویندوز خوبی داره و هم نسخه اندروید/iOS. چیزی که همیشه همراهمه و می‌تونم مرورش کنم. ترکیب این دوتا با هم واقعاً برای من جواب داده و تونستم باهاشون خوب کنار بیام. صدالبته که لذت نوشتن روی کاغذ رو نداره اما فکر کنم بعد از سه تلاش ناموفق کاغذنویسی، باید کمی کاربردگراتر باشم و با این تضاد درونی‌م کنار بیام. (همین تضاد درونی که کاغذنویسی دوست داره ولی با دیجیتال‌نویسی سازگارتره!)

۰۰/۱۱/۲۸
محمدعلی ‌‌

OneNote

To Do List

نظرات  (۱۳)

کل متن منتظر یه محبوب زیبایی بودم که تازه فهمیدم منظورت چیه!

پاسخ:
ای بابا :)) من هم توی عنوان و هم از همون خط اول همه‌چی رو گفتم که :))
۲۹ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۳۱ مترسک ‌‌‌‌‌

من هر بار سراغ روزانه‌نویسی رفتم، بیشتر از یکی-دو ماه نمی‌تونستم ادامه بدم و ولش می‌کردم :| هم اینکه هر روز موضوعی برای نوشتن نیست و هم اینکه هر روز اساساً زمانی برای نوشتن پیدا نمی‌شه :|

پاسخ:
آره منم همینطور. حالا روزمره‌نویسی صرف واقعاً دشواره ولی در طول روز به هر حال یه حرف کاری، درسی، دلی پیش میاد برام :))
۲۹ بهمن ۰۰ ، ۱۰:۱۶ نرگس بیانستان

دوس دارم سال دیگه هم بیایی این جور پستی بنویسی و بیام بخونم، در طول یک سال با وان نوت و تو دو چه کردی :))

پاسخ:
چه ایده خوبیه. مرسی :)) حتماً :))
۲۹ بهمن ۰۰ ، ۱۱:۰۴ فاطمه ‌‌‌‌

شاید کانال من بوده😅 چون منم اینقد ذوق داشتم بابت کشف وان نوت که فکر کنم چند باری ازش نوشتم.

انی وی😁 شما وان نوت رو روی گوشی هم داری؟ برای من درست سینک نمی‌شه واسه همین فقط با همون لپ‌تاپ میرم سراغش. بعد از کدوم وان‌نوت استفاده می‌کنی، اونی که از اول رو ویندوز هست یا اونی که با آفیس نصب می‌شه؟

پاسخ:
آره :)) پس کشف شد. کانال ایشون بود :دی
من وان‌نوت توی گوشی رو بیشتر برای اون بخش Sticky Notes دارم که یه برنامه جدا روی ویندوز هم هست و اینا با هم سینک می‌شن. و البته الان بقیه بخش‌ها رو هم نگاه کردم و سینک بودن :)) من اولش با وان‌نوت آفیس (که ۲۰۱۳ نصب می‌کنم) آشنا شدم ولی بعد یه مدت خودش ۲۰۱۳ رو حذف کرد و فقط همون وان‌نوت ویندوز موند :)) بعدشم البته ویندوز اینا عوض کردم دیگه موقع نصب آفیس فقط ورد و اکسل و پاور رو نصب می‌کردم که سنگین نباشه و در حال حاضر از همین وان‌نوت پیش‌فرض ویندوز استفاده می‌کنم. ولی یادمه نسخه آفیسش امکاناتش بیشتر بود :(
۲۹ بهمن ۰۰ ، ۱۲:۲۷ دُردانه ‌‌

من موقع نوشتن، انقدر کلمات و سطرها و جملات رو جابه‌جا می‌کنم که نمی‌شه و نمی‌تونم روی کاغذ بنویسم و حتماً باید تایپ کنم که بتونم جابه‌جا کنم. ولی هر سال حتماً سالنامه می‌خرم که توش اتفاقات مهم رو در حد یه جمله توش بنویسم.

پاسخ:
اوهوم. منم با تایپ راحت‌ترم. البته زیاد موقع نوشتن جابه‌جایی ندارم ولی بعدش موقع ویرایش چرا.
۲۹ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۲۵ فاطمه ‌‌‌‌

من بار اول نتونستم وان‌نوت پیشفرض ویندوز رو راه بندازم (اکانت مایکروسافتم لاگین نمی‌شد) رفتم سراغ اون یکی. ولی اون سینک نمی‌شد! بعد از چند وقت دوباره مال ویندوز رو امتحان کردم دیدم هم اوکی شده هم سینک می‌شه با گوشیم. ولی طبق عادت با همون قبلی کار می‌کنم هنوز😅

نمی‌دونستم sticky notes هم سینک می‌شه، ایول! مرسی :)

پاسخ:
من یادمه اون اوایل همین مشکل رو سر برنامه mail ویندوز داشتم و راه نمی‌افتاد و لاگین نمی‌شد. ولی بعدش درست شد دیگه و لاگین شد. (البته الان دیگه mail استفاده نمی‌کنم و به‌دردم نخورده:)) )

آره :)) خواهش می‌کنم. :)

سیریسلی وان‌نوت؟ لذتتت روی کاغذذ نوشتن =))

پاسخ:
این همه توضیح دادم آسو :)) بله سیریسلی وان‌نوت+to do. از لذت روی کاغذ نوشتن هم آگاهم ولی چه کنم سازگاری نداشته باهام.

می‌دونم صرفا جهت تاکید بود=))))))بااشه پس

پاسخ:
بیا بابت تأکیدت درگوشی بهت بگم که من هنوز برای نامه‌نویسی به کاغذ وفادارم :دی

هااان این خوببه! =)) واقعا دست‌خط  چیز مهمیه.

پاسخ:
آره واقعاً :))

منم این مشکل رو دارم و البته که به جای onenote توی note خود گوشیم مینویسم بعد چون جیمیلم و ایمیل مایکروسافتمو بهم متصل کردم خودش اونجام میره و همه جا دارمش :))

پاسخ:
این قابلیت هماهنگی و سینک شدنه خیلی خوبه :))

از بهترین موهبت‌های تکنولوژیه :))

پاسخ:
آره :))
۰۵ اسفند ۰۰ ، ۱۷:۳۸ اسمارتیز :)

سلام

این شناخت هایی که آدم به خودش پیدا میکنه خیلی خوبه خدایی

 

منم امسال رو با بولت ژورنال شروع کردم. البته در نهایت واقعا اونطوری که بولت ژورنال باید باشه انجامش ندادم اما در کل راضی بودم و قراره سال بعد مقداری اصلاحات انجام بدم تو شیوه‌م

 

 

پاسخ:
سلام
آره واقعاً. بهترین دستاورد تجربه، همین شناخت از خوده. 

چه خوب چه خوب :)) موفق باشی.

من از گوگل تسک و گوگل کیپ استفاده میکنم که با کلندر گوگل هم ست میشه و نوتیف میاد و عالیه. ورژن کاغذی رو هم ادامه میدم البته:))

یه نرم افزاری به نام notion هست که خودش آلردی همه‌ی اینارو داره، (ویندوز، اندروید و ios) اما مشکل سنگین بودنشه که من نتونستم باهاش ادامه بدم.

من با وان نوت چرا نمیتونم کار کنم پس؟

پاسخ:
نمی‌دونم چرا ولی گرایش من به مایکروسافت بیشتر از نرم‌افزارهای گوگله :)) یه مدت یکی تسک‌ها رو توی کلندر گوگل می‌زد برام ولی چندان راحت نبودم باهاش :)) هرچند تنها تقویم گوشی‌م همون کلندر گوگله و فعلاً ناگزیرم ازش :)
حیف و صدحیف که نمی‌خوام دچار کثرت و تنوع‌طلبی و اینا بشم وگرنه می‌رفتم این notion رو هم امتحان می‌کردم :))
اولش یه کم ناآشنا و سخت و ایناست. منم سالیانِ سال به محض باز کردن، می‌بسنمش :)) یه کم به نظرم اولش یوزر-فرندلی نیست. ولی اونی که بتونه عادت کنه، خوبه براش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">