مُحَلّی

مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌...

آخرین مطالب

روزمرگی‌های شبانگاهی

دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۱۷ ب.ظ

۱. امروز رفتم انقلاب و کار رو تموم کردم. دیگه جای صبر نبود. همه‌چی باید همین امروز تموم می‌شد و تموم هم شد. چی؟ آره، همون خرید نوشت‌افزار :| دیگه وسواس بس بود دیگه. نبود؟! :)) ولی بدونید و آگاه باشید، برای یکی که تنها لوازم تحریراتش تا به امروز، فقط یه خودکار بوده، همچین اقدام تمام‌کننده‌ای، واقعا دشوار بود.

۲. اوضاع مسخره‌ایه. یه استاد داریم که دانشجو دکتری‌ست و تیپش در کل دانشجویی هست. بعد توی محیط دانشگاه می‌بینمش، نمی‌دونم باید سلام بدم یا نه. تا حالا سلام ندادم. فکر کنم که به صورت کلی هم به دلش ننشستم. دروغ میگن دل به دل راه داره. اونقدری که من با رفتار و روشش حال می‌کنم، اون با رفتار و روشم حال نمی‌کنه. که البته اصلا مهم نیست. دیگه بیام غصه اینم بخورم که دیگه هیچی دیگه!

۳. من وقتی به آدمای سی و چهل و پنجاه و شصت ساله نگاه می‌کنم، میخوام از تعجب بترکم! ملت چجوری اینقدر، این همه سال، این زندگی تکراری و مسخره رو تحمل کردن؟ یعنی همه‌شون یاد گرفتن از تکرار و روزمرگی فاصله بگیرن؟ همشون به یک عشق گرم و زندگی‌بخش، چشم دلشون روشنه؟ الهی که همینطور باشه...

۴. میخوام کم کم، شروع کنم به مُحَلّی شدن. میخوام به ربیع‌الاول زندگیم برسم. بالاخره، بعد از سال‌ها. 

۹۸/۰۸/۰۶
محمدعلی ‌‌

نظرات  (۶)

یعنی امروز اومده بودین طرفای ما؟  یه ندا میدادین خو:دی

فکر کنم باید بهش سلام کنین ولی با یه حال صمیمی طوری اما با احترام. یه چیز عجیبیه که همون بهتر ادم سلام نکنه:دی

محلی یعنی چی مگه؟

پاسخ:
آره، ساعت چهار تا پنج انقلاب بودم :دی
آره، باید سلام میدادم. بار اول، اوایل سال بود و میشد گذاشت به پای به‌جا نیاوردن. ولی این‌بار قشنگ دوبار چشم‌توچشم شدم باهاش :| 
گوشهٔ وبلاگ این رو نوشتم: مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌.

عه من فکر می‌کردم محلی مخفف اسمتونه فقط! چه معنیش قشنگه :) (البته نامنتظر خوشی رو نفهمیدم راستش :)) )

پاسخ:
اتفاقا روند رسیدن به «مُحَلّی» به همین شکل بوده. اول مُعلی (moali)، مخفف اسمم توی ذهنم بود. بعدش به مُحَلّی (mohalli) رسیدم :))
+ منظورم از «نامنتظر خوشی» این بود که منتظر موقعیت‌های سرخوشانه نیستم. البته تعریفم از خوبی با خوشی متفاوته. منتظر خوبی‌ها هستم، اما منتظر خوشی‌ها نیستم/یا حداقل دوست دارم که منتظر خوشی نباشم :))

من به استادایی که ترم اول هم باهاشون کلاس داشتم هنوز سلام می‌کنم! ولی یه استاد داریم این ترم، با این که خیلی وقته می‌شناسمش، سلام نمیدم. چون کلا تحویل نمی‌گیره. حتی یه بار بهش سلام دادم و چند ثانیه بهم خیره شد و جواب نداد:|

منم دیگه بی‌خیال شدم.

مورد ۳ برا منم عجیبه. واقعا نمی‌دونم از یه سنی به بعد می‌خوام چی کار کنم! این همه آدم چی کار می‌کنن پس؟!

پاسخ:
هر استادی یه اخلاق خاص خودش رو داره. بعد من این اوایل نمی‌دونستم باید در برخورد باهاشون چیکار کنم، با این همه تنوع اخلاق! مثلا سلام کنم یا نه و اینا -_- ولی خب درباره سلام، تصمیم دارم انجامش بدم :| حالا حداکثر یکی جواب نمیده دیگه :))

اوهوم. من که خیلی سردرگمم توی این قضیه فعلا :))
۰۷ آبان ۹۸ ، ۰۷:۲۷ دُردانه ⠀

شاعر در راستای بند دوم می‌فرماد:

غلط است هر که گوید که به دل رهست دل را 

دل من ز غصه خون شد دل او (اون استادی که میگی) خبر ندارد

پاسخ:
نه دیگه در این حد! :))
۰۷ آبان ۹۸ ، ۱۱:۱۴ פـریـر بانو

من همیشه و هرجا باشم و استادهام رو ببینم بهشون سلام می‌کنم. مگه اینکه کلا دور باشن. البته نمایشگاه کتاب استادم رو ده متر اون‌طرف‌تر دیدم و با ذوق دوییدم رفتم پیشش سلام و حال و احوال کردم باهاش! :| :))

کلا سلام چیز خوبیه. :دی باعث نزدیکی دل‌ها می‌شه مثلا! :| (آخرین تلاش‌ها برای تشویق جوانان به سلام کردن)

ولی فارغ از شوخی، اینکه استادهای ما الحمدالله خوبن و با روی خوش جواب می‌دن، تو این سلام کردن‌های من بی‌تاثیر نیست. :دی

یکی جواب سلامم رو نده (مثلا دوبار) من دیگه بهش سلام نمی‌کنم. فرقی نمی‌کنه کی باشه و در چه سن و سالی! :|

 

مورد چهار خوشحالم می‌کنه. کاش هممون محلی زندگیمون بشیم و منتظر اتفاق یا شخص خاصی نباشیم...

پاسخ:
منم زین پس همین کار رو میکنم. ولی اینقدر هرکدومشون یه اخلاق خاص خودش رو داره، من گیج میشم :))


^_^
۱۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۲۱ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

درمورد گزینه سه بگم که خیلی درک میکنم چی میگی و همین حس رو دارم منم. 

ولی فکرکنم کلا زندگی رو خیلی سخت میگیریم ماها...نمیدونم...

کلا حسودیم میشه به همه آدمهایی که میخوان و میتونن معمولی زندگی کنن و باهاش اوکین و خوشحالن...

فکرکنم قدم اول آشتی کردن آدم با خودش باشه قبل همه اینا...

پاسخ:
شاید همین‌طور باشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">