مُحَلّی

مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌...

آخرین مطالب

دیگه چه خبر؟

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۸، ۰۵:۲۰ ب.ظ

۰. قرار نبود این پست نوشته بشه. یعنی در واقع دیگه نمی‌خواستم این پست رو بنویسم. ولی دیدم مگه چی می‌شه؟ مگه این پستِ موردی دل نداره؟ 

۱. همین اولش بگم که بله، هدر رو عوض کردم. بعد از مدت‌ها دستم رسید به سیستم و یخورده با رنگ‌ها بازی کردم. می‌دونم خیلی ساده‌ست و شاید بشه حتی با Paint ویندوز هم همچین‌چیزی رو ساخت، ولی خب، من از خیلی وقت پیش همین چیزای ساده رو دوست داشتم و سعی می‌کردم وسایل اطرافم رو به همین سادگی نگه دارم. نظری، پیشنهادی چیزی هم داشتین استقبال می‌کنم. همین چیز خیلی ساده‌ای که می‌بینین چهاربار ویرایش شده :))

۲. نمی‌دونم دقیقاً از کجا آرامش و اضطراب جاشون رو عوض کردن. از چند روز قبل، یا بهتر و دقیق‌تر، از چند هفته قبل، یه اضطراب مدامی داشتم. توی این چند روز آخر، واقعا بعضی وقتا فکر می‌کردم الانه که سکته کنم :| از طرفی، این اضطراب مدام و مزمن، طوری بود که اجازه هیچ عکس‌العملی که باعث آروم شدن بشه رو نمی‌داد، حتی ضعف و بی‌هوشی. به صورتی که چند روز، بعد بیداری تا ساعت یک و دو، هیچی نخوردم، اما به لطف اضطراب و تشویش و دلهره و ضربان بالا، به همه‌ی کارهام رسیدم و نمردم :)) دیشب فاجعه بود. به هر دری می‌زدم که کمی کمترش کنم. نمی‌شد. حتی وقتی نسخه کامل شعرخوندن ابتهاج رو پیدا کردم و از لذتش درجا فوروارد کردم واسه چندنفر، باز هم اثری نداشت و بلکم بدترش کرد. آخرش هم درست نشد و شب بی‌نهایت داغانی گذشت. نمی‌دونم چی شد که الان بهترم. خیلی بهتر. و اونقدر این اضطراب ادامه پیدا کرده بود، که فکرشم نمی‌کردم یه ساعتی پیدا بشه که اینجوری بشم که الان هستم. خواستم بگم خداروشکر! بعضی وقتا، وسط یه مشکل اساسی، فکرشم نمی‌کنیم درست بشه. ولی خب، شاید شد. مثل این مورد عجیب و غریب.

۳. من وقتی می‌خوام حرف بزنم، اگه حالم به طور متوسطی باشه یا حداقل بد نباشه و تمرکزم به‌جا باشه، واقعا خودم بعدش تعجب می‌کنم که چی‌ها گفتم! اما اگه قبلش بهم بگن چی می‌خوای بگی؟ و من بخوام فکر کنم که چی می‌خوام بگم، هیچی به ذهنم نمی‌رسه. توی نوشتن هم همین! سه ماه تمام، هیچی به فکرم نمی‌اومد. رفتم پشت کیبورد و چنان چکیده و مقدمه‌ای نوشتم که اصلا خودمم نمی‌دونم چی شد که اینطور شد! امیدوارم خوب باشه البته. یعنی ممکنه بیهوده‌گویی بوده باشه. ببینم چی میشه در نهایت.

۴. می‌خوام تا عید فرصت بدم به خودم. اگه بتونم سر این فرصت دادن بمونم، احتمالاً مطالب به سیاق این دو سه ماه، پیش نمیره. و بدیش اینه که نمی‌دونم چطور پیش بره! یعنی نمی‌دونم چی بنویسم. اینم از ماجراهای مشابه شماره ۲ هست. نمی‌دونم از کِی، تمام موضوعات نوشتنم رو بستم به یه موضوع. و حالا جدا کردنشون و نوشتن‌ از مسائل دیگه، سخت به‌نظر میاد و هیچ به ذهن و فکرم نمی‌رسه؛ همون مورد ۳! در واقع این بند، ترکیب دو بند قبلی هست. 

۵. دیگه چه خبر؟ حرفی، نکته‌ای، چیزی ندارین آیا؟ :))

۹۸/۱۰/۰۴
محمدعلی ‌‌

نظرات  (۶)

در مورد هدر نظرم اینه که اون رنگ زرد این‌قدر زرد نباشه. زردی‌ش خاموش‌تر شه، سرد‌تر شه، بهتره. :)

پاسخ:
خیلی ممنونم از پیشنهادتون. 
فقط من متوجه نشدم خاموش‌تر و سردتر، یعنی چجوری. یعنی به سمت سفید میل کنه؟
۰۴ دی ۹۸ ، ۲۱:۳۵ פـریـر بانو

۱. یاد هدر ساختن‌هام به‌خیر! الان یه پوشه دارم که حدود بیست‌تا هدر وبلاگ توشه! :))

خوبه هدرت. البته اگه من بودم اون بهاراینا رو یه‌جور دیگه می‌نوشتم. :تفکر

 

۲. من معمولا اینجوری‌ام. یعنی وقتی به اوج استرس می‌رسم یهو رها می‌شم. نمی‌دونم چی می‌شه! انگار مثلا کپسول استرس پر می‌شه، پر می‌شه، پر می‌شه بعد یهو می‌ترکه و آدم خلاص می‌شه! :))

خداروشکر...

۵. خبر؟ خبری نیست جز آلودگی هوا و تحقیق تحلیل‌هایی که باید بنویسیم به استادها بدیم. :/

من دیشب و صبح نتونستم خوب بخوابم و همین باعث شد بیچاره شم! کل روز کسل بودم و هیچ کاری نکردم تا اینکه از سر شب کم‌کم با خودم حرف زدم که ببین بچه چهارشنبه هم داره تموم می‌شه و تو هیچ غلطی نکردی! پاشو دخترم! پاشو خاله ببینه! آ باریکلا! و این شد که نسکافه درست کردم و خوردم و یه چیزهایی نوشتم و حالا هم کم کم می‌خوام برم شام بخورم و بعد احتمالا برم سراغ نوشتن ادامهٔ تحلیل داستان شیخ صنعان!

نکته‌ای هم ندارم جز اینکه مواظب خودت باش تو این آلودگی و سرما! :دی

و بیشتر بنویس حتی شده به‌زور! چون باعث می‌شه موتور نوشتنت دوباره راه بیفته. 

پاسخ:
۱. به‌خیر! به‌خیر! :))
چجوری می‌نوشتی؟ :تفکرتر! :))

۲. استرس مزمن اینجوری یکی دو سه بار داشتم. این بار از همشون غریب‌تر بود حسش. ولی خب، نمی‌دونم، فرو ریخت... خداروشکر.

۵. شیخ صنعان رو همین سه جلسه آخر خوندیمش. جالب بود و یه چندتا سوال هم دارم ازش :)) سر وقت مزاحمت خواهم شد پس :دی
باشه، مراقبم :) 
کاملاً درست می‌گی. سعی می‌کنم بیش‌تر بنویسم.

۱. خوبه قشنگه. مبارک باشه :) حالی چی شده که آبیش به زردی متمایل شده، یا زردیش به آبی؟

۲. خب بذار یه موز بردارم و رد بشم! فقط اون ابتهاج رو بی‌زحمت فوروارد کن ببینیم چی بود.

۳. آقااااا شدیداً این حس رو امروز تجربه کردم، اونقدر که سرِ ارائه ادبیات چرت و پرت گفتم. همه هم عاقل اندر سفیه بهم نگاه می‌کردن =))

۴. دوباره یه موز برمی‌دارم با اجازه!

۵. آخرهفته خوابگاهی یا خونه؟

پاسخ:
۱. ممنون :) چیزی نشده :) من همیشه آبی رو با آسمون به خاطر میارم و یه آسمون توی روز، یه خورشید زرد و درخشان هم داره معمولاً. اینجا هم یه همچون چیزی مدنظر داشتم :)
۲. فوروارد کردم :) 
۳. :)) کاش می‌گفتی بیام ارائه رو ببینم :)
۴. نوش جان :))
۵. خونه :) 

آره فکر می‌کنم سفید مناسب‌تر باشه، چون برای سردی اگه به سمت آبی بره که خب سبز می‌شه و برای خاموشی اکه به سمت تیرگی بره، چرک می‌شه! 

پاسخ:
ممنونم :)
در اولین فرصت و دسترسی به سیستم امتحانش می‌کنم :) 
۰۶ دی ۹۸ ، ۱۱:۴۵ פـریـر بانو

شاید کنار محلی با فونت ریزتر و یه رنگ متفاوت و اینا. :دی

 

:: حتما! یک‌بار می‌شینیم و درموردش حرف می‌زنیم. ؛)

پاسخ:
نه، کنار محلی خوب نمیشه اصلا :)) چون محلی رو نستعلیق زدم و این کنارش جالب نیست. ریزتر رو هم امتحان می‌کنم ولی ناخوانا می‌شه :)) رنگش هم اتفاقی زدم رنگ پس‌زمینه‌ش و دیدم واو، چه خوب شد :| شکاف سلیقاتی پیدا کردیم فکر کنم :))

+ ایشالا ایشالا :)
۰۷ دی ۹۸ ، ۲۱:۱۷ آقاگل ‌‌

خب من خیلی هدر قبلی یادم نیست. ولی الان اون «عجب لطف بهاری تو» نظرم رو جلب کرد. داشتم فکر می‌کردم چرا این؟ به نتیجه‌ای هم نرسیدم.

.

دربارۀ چه خبر هم، تازه از راه رسیدم. ظهر ناهار نداشتم و الان هم شام نداریم و تازه به این فکر افتادیم که سیب‌زمینی سرخ کرده و قارچ گزینۀ خوبیه.

پاسخ:
هدر قبلی، دیفالت قالب بود. دست‌ساز نبود :دی
چرا این؟ یه تیکه از یکی از آهنگ‌های چاوشیه. اگه هم منظورتون این بود که چرا این تیکه‌ش، که خب، تا حدودی سلیقه‌ایه شاید. 

رسیدن به‌خیر. سیب‌زمینی سرخ‌کرده که سالاره :)) ولی من معمولا حوصله درست کردنشو ندارم. بد قلق تشریف داره :)) به دست من خوب در نمیاد :|

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">