مُحَلّی

مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌...

آخرین مطالب

1. یک عالمه کلمه کلیدی و متن نوشته شده توی نوت هست که نمی‌تونم منتشر کنم. یک عالمه حرف هست که نباید نوشته بشه. یک عالمه درد هست که نباید ازشون حرفی بزنم. نمی‌دونم. نمی‌دونم چه واکنشی در برابر این حجم از سانسور نشون می‌دی. نمی‌دونم چه واکنشی نسبت به چیزایی که از دستم رد شدن و اینجا و هزارجا منتشر شدن، داری. حتی نمی‌دونم اصلا چرا باید بدونی. ما بیماریم! بیمارهایی که مشتاق دردمون هستیم. از درد کشیدن لذت می‌بریم. با این درد، معنا می‌گیریم. حالا اگه این معنا از ما گرفته بشه، چی از ما باقی می‌مونه؟ اون‌وقت چطور به زندگی برگردیم؟ نه. هیچ عاقلی نمی‌تونه دست به همچین کاری بزنه.  اونا هم که گفتن و دنیا رو پر کردن، مجنون بودن. کیه که جرئت کنه و از ترس بی‌معناشدن تهی بشه؟ برای همینه که مقام جنون از مقام عقل فراتر به‌نظر میاد. چون اونایی که تونستن و مجنون شدن، خیلی قدرتمندتر بودن. شاید.

2. دیروز، دخانچی اومده بود شریف. موضوع و ایناش برام مهم نبود. مناظره و سخنرانی و پرسش‌وپاسخ بودنش برای من مهم نبود. چون فقط می‌خواستم ببینمش و حرفاش رو بی‌واسطه‌تر بشنوم. اغلب، نوع رفتارهای لحظه‌ای، برای من جزئیات مهمی برای شناخت افراد داره. دوستش داشتم. نه به این معنی که کاملاً قبول دارم حرفاشو. خب قطعاً نه. نیازی به این حرفای من نیست. ولی به نظرم یک فرد خیلی جذاب توی علوم‌انسانی هست توی ایران. خوشحالم که جوونی مثل دخانچی داریم.

3. دلم برای خودم و مدل خودم تنگ شده. دلم برای روزهایی که نسخه‌ی بهتری از خودم بودم، تنگ شده. دلم برای ر.وزهایی که می‌تونستم پر از انگیزه و امید و روشنی باشم، تنگ شده. یکی اساتید می‌گفت: «محمدعلی سوالای سرنوشت‌سازی می‌پرسه!» آره، دلم برای روزهایی که سرنوشت‌ساز بودم، تنگ شده. از این موضع ضعف، از این بی‌چارگی، خسته‌م. خیلی خسته. واقعا هنوز وقتش نرسیده؟!

۹۸/۰۹/۱۲
محمدعلی ‌‌

نظرات  (۷)

۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۴:۲۰ פـریـر بانو

درد گرچه دردناکه

اما آدم رو

و روحش رو بزرگ می‌کنه...

پاسخ:
اوهوم. قبول دارم. 
۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۵:۴۵ دُردانه ⠀

ولی به‌نظرم اگه با همین فرمون بری جلو ده سال بعد می‌تونی دخانچی دوم باشی

پاسخ:
ممنون :))
البته حوزه دانشگاهی دخانچی با حوزه دانشگاهی من متفاوته :)) ولی مطالعه آزاد خواهم داشت :)
می‌دونین چجوری پای دخانچی به علوم انسانی وا شده؟ :)) توی یکی از پست‌های اینستاش نوشته بود.

حریرتو که گات دیدی هم تایید میکنی این اژدهاس نه اسب؟ همه بگین اژدهاس دیگه :(

عنوان رو هم میکنیم آسمان دل دلبرین اژدهایی دارد که هرچقد پیتکو پیتکو میکند مثثلا..

پاسخ:
عجبا :)))
۱۳ آذر ۹۸ ، ۰۷:۰۳ دُردانه ⠀

کلاً نمی‌شناسمش. یه بار تو کامنتای یه پستی ملت اسم برده بودن ازش. دیگه بعدش گوگلم نکردم ببینم کیه.

پاسخ:
اینجوری گفتین دخانچی دوم و این حرفا؟! :))))) شاید دخانچی قاتل بود خب! :))))))
۱۳ آذر ۹۸ ، ۱۰:۲۱ دُردانه ⠀

:))) والا تو یه پستی پرسیده بودم از افکار کیا پیروی می‌کنید؟ هزاران هزار اسم رسید دستم که میلاد دخانچی هم جزوشون بود. لابد آدم حسابیه که ازش پیروی میشه دیگه.

 

وقتشه برم گوگل کنم ببینم چی کاره است :))

پاسخ:
عجب :)))
۱۴ آذر ۹۸ ، ۱۰:۵۲ مائده ‌‌‌‌‌‌‌

2. آره دقیقا دخانچی توی ایران برای من هم خیلی الهام بخشه. و اینکه متاسفانه من جیوگی ش رو ندیدم! ولی بنظر جالب میاد

پاسخ:
منم کلا هیچ برنامه‌ای ازش ندیدم. فقط یه مدتی نوشته‌هاش رو دنبال می‌کنم.
۱۴ آذر ۹۸ ، ۱۱:۴۳ هانیه ‌‌‌‌

واسه‌ی خستگی زوده. کاری ندارم که الان چه‌قدر شرایط سخته، ولی باید این خبر بد رو بدم که مونده حالا ...

 

ضمن این‌که دخانچی رو می‌گفتی خب :|

پاسخ:
اوهوم. منم گفتم که از این موضع ضعفی که توشم خسته‌م. این یه‌جور خستگیِ مثبته! راه زیادی در پیش هست و هزار اتفاق ناخونده.


می‌گفتم؟ شاید درست متوجه نشدم. یعنی می‌گفتم بهت که بیای؟ اگه این بود منظورت، که باید بگم من از اطلاع‌رسانی توبه کردم :)) تا حالا هربار گفتم، کنسل شده برنامه. نکته اخلاقیت رو که یادته؟ :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">