يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۰۱ ب.ظ
اتاق رو تحویل گرفتم و هنوز وسایلم رو مرتب نکردم، چون فضایی برای مرتبکردن وسایل، وجود خارجی نداره :|
شام ندارم. نه امشب و نه فردا شب. و احتمالا میدونین که چقدر آشپزیم خوبه؟ بله، به همین علت، کیک و آبمیوه گرفتم و الان گرسنهم هست، ولی دلم نمیاد بخورمشون. چون تنها اندوختهی غذاییم هست فعلا! منتظرم به مراحل سختتر گشنگی وارد بشم و بعد ببلعمش!
اگه زنده موندم، میام و پشتپردهی پسرای اتوکشیده و خوشگل دانشگاههای مملکت رو بهتون نشون میدم تا کمتر (!) گول بخورین. فکر کردین همه مثل من هستن که ظاهر و باطنشون یکی باشه؟ :دی
+ آیا چیزی هست توی خوابگاه که ازش راضی باشم؟ راستش رو بگم؟ فعلا هیچ نکته مثبتی پیدا نکردم :))))) (میخواستم بگم اینترنتش خوبه، که همین الان هنگ کرد :/ خلاصه اینکه تعریفشو نمیکنم که چشم نخوره؛ ولی فیلم خوبی میشناسید معرفی کنین؛ حجمم هدر نره :)) )
پاسخ:
نه؛ اتفاقا من نه خوشگلم و نه اتوکشیده. هرکی هم من رو دیده، میتونه اینو تایید کنه :))) منظورم یه چیز دیگه بود :/
پاسخ:
واقعا! ولی همین الان دیدم کلید اون یکی کمد رو آوردن و کاملا خالی هست. الان تصرفش میکنم :))))
ببین، وضع شدیداً بده! من فکر میکردم که بینظمم! اما توی بینظمی من، یه نظم و زیبایی خاصی موج میزد انگار! اینا از بینظمی گذشتن واقعا. من که خودم نظممند نیستم، وقتی اتاق رو تحویل گرفتم و وسایلم رو آوردم، پنج دقیقه توش قدم زدم تا خودمو آروم کنم که مجبور بودم و کاریش نمیشد کرد! و بعدش به سمت دانشگاه فرار کردم :| :)))))
اتاق ما نسبت به خوابگاهی که من از یه دانشگاه دیگه از نزدیک دیدم، تقریبا بهشته! کف پارکت هست و اگه تمیز باشه خیلی دلبره. تختها کمصدا. کمدا نو هستن و زنگزدگی ندارن. درب اتاق، خیلی خوشگل و شکیله. یه بالکن/تراس خیلی مشتی داریم. ولی وقتی آدمیزاد خودش لیاقت نداشته باشه، میتونه توی بهترین موقعیت هم گند بزنه! من واقعا نمیفهمم اتاق رو چرا به این روز انداختن.
+ :)) پشتبوم رو فردا میرم کشف کنم و میپرسم. ولی ارتفاع ساختمون کلا زیاد نیست. فکر کنم دوطبقه هستش کلا. ارتفاعش زیاد بود، خیلی خوب میشد پشتبومش :))
پاسخ:
:)
پاسخ:
بهشت بودنش، دست هماتاقیهاست! فعلا که نیست :)))) ولی از اصل اتاق راضیام! هرچند ظرفیتش چهارنفر نیست و دو سه نفره. - فعلا دونفریم. تا بعداً دونفر دیگه اضافه بشن -
اتفاقا بالکنش از اون مدلهایی هست که من دوست دارم :)) اگه بشه فردا یه عکس میگیرم و میذارم ازش.
هشت نفره خیلی دیگه بده. میفهمم -_- شلوغترین اتاقای دانشگاه من شیشنفره و هفتنفره هست. عکسشو دیدم. فقط یخچالشون مدلش بهتره. مساحتش هم خیلی بیشتر نبود. خلاصه اینکه، اگه بقیه بذارن، دوران خوابگاهی خوبی میشه داشت توی این اتاق :دی
+ خوابگاه دخترامون یادم نیست چندنفره بود.
پاسخ:
:))
پاسخ:
من نکردم آخه :|
اوهوم! هماتاقی خیلی عنصر مهمیه! :))
پاسخ:
قرار بود خوابگاهی بشم اتفاقا. :)) موضوع پیچیدهست. نمیشه عمومی کالبدشکافیش کرد :))
شاید! :دی
پاسخ:
خداروشکر همخوابگاهی من نبود! نفر قبلی بود و تشریفشو برد. ولی آثارش هست هنوز :دی
پاسخ:
اتفاقا این یکی خرناسکشِ حرفهای هست و الان بالای سرم دارم خر و پف میکنه :| [ساعت ۷:۱۴]
پاسخ:
من درخواست غذا نمیدم آخه :|
الان صبح شده و من از شدت ضعف، راه دانشگاه رو فراموش کردم. حوصله ندارم لباس بپوشم و برم. میخوام برم روی مود خواب زمستانی :دی
پاسخ:
اوهوم. قبول دارم. امیدوارم بتونم اوضاع رو درست کنم.
چه خوب که خاطرات خوبش یادتون میاد :))
:))))))))))))) دقیقاً منظورم همینا بودن. اینی هم که گفتین، سلطانشونه :دی
پاسخ:
نه دیگه فایده نداره :دی
فرقی نداره. رمانتیک و اینا نباشه کافیه :دی
پاسخ:
بنجامین باتن رو دیدم قبلا. :))
مرسی بابت بقیهشون :)) مینویسمشون توی لیست.
پاسخ:
دیدمش تابستون؛ بعد کنکور :))
پاسخ:
عه، نمیدونستم کتاب داره :دی
الان اون پسرای خوشگل و اتو کشیده دانشگا لابد شمایی =/