مُحَلّی

مُحَلّی یعنی شیرین کننده؛ نامنتظر خوشی و فاعل زندگی خویش‌...

آخرین مطالب
  • ۰۶ آبان ۰۳ ، ۰۳:۳۳ STFU

همینجوری

سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۰۰ ب.ظ

دو روز قبل نمی‌دونم بعد چند وقت برای خودم بستنی بزرگ، یعنی از این ۶۵۰گرمی‌ها خریدم. کاری که توی این وزن و با قصدی که برای کاهش وزن دارم حماقته. هوس کرده بودم. از این تریپل‌چاکلت‌های فوردوی کاله. پیداکردن رگه‌های شکلات توی این بستنی یک‌جورهایی مثل پیداکردن رگه‌های طلا مزه میده بهت. دو روز مشغولش بودم و تموم شد. به امروز که رسیدم، از ۷۷ ته حسابم ۴۵ دادم گاتا. از بیکری و شیرینی‌فروشی موردعلاقه‌ام توی سعدی. تکه‌های بزرگ می‌کندم ازش و گازهای محکم می‌زدم روی این نون شیرینِ گردوئی و نگران نبودم که این‌ها برام سمه. شب هم ماکارونی دم‌کشیده رو با سس فرانسوی مهرام، پرملات مصرف کردم، دو بشقاب. همه‌ی این‌ها برای اینکه این بار دیگه تنهایی از پس قورت دادن این بغض برنمی‌اومدم. برای پایین رفتن این بدمصب نیاز داشتم به کمک لقمه‌های بزرگ، چرب‌وچیل و خوشمزه که هلش بدن پایین و بهم یادآوری کنن زندگی همین چاقی و شکم بیرون‌زده‌ته. همینقدر کنه و نحس و تخس. ولت نمی‌کنه. پس جای اینکه بشینی و هی غصه بخوری، راهتو برو. ناراحت باش و کار کن. بمیر و کار کن. اینقدر ادای بی‌عرضه‌ها رو درنیار. اینقدر نقش‌شون رو خوب بازی نکن. تو بازیگر نیستی. تو آدمی. یک آدم ساده. خیلی ساده. جهنم. همش جهنم. تموم میشه یه روزی. همش تموم میشه یه روزی.

۰۳/۰۸/۲۹
محمدعلی ‌‌

نظرات  (۳)

ارسال رونوشت این پست به خودم.

پاسخ:
هعی :)

به به نوش جون. امیدوارم که کمک کننده بوده باشند.

 

آقا آدرس این بیکری/شیرینی‌فروشی موردعلاقه‌ات در سعدی رو به ما هم می‌دهی؟

پاسخ:
اندکی کمک‌کننده بود. مرسییی :)

چرا نمیدم. فقط این سعدی، سعدیِ تهران نیست ها. صبا شمال، پیاده‌راه شهرداری، ابتدای سعدی :دی

ای بابا خوش به حال شمالی‌ها پس.

پاسخ:
:)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">