پیچ بعدی هم نزدیکه!
چند دقیقه قبل، اولین میانترم دانشگاهیم رو دادم.
من از اونایی هستم که اگه چیزی به ضررم باشه، منکرش نمیشم. سوالا، تا حد زیادی ساده بود و قابل حل. ساده، نه به این معنی که درجا حل بشه. به این معنی که میتونست خیلی سختتر باشه. ولی من زیاد نخونده بودم. با قدرت نرفتم سر جلسه. بعضی مباحث رو یکبار بیشتر ندیده بودم. در موضع ضعف بودم و راهحلها، سر زبونم میموندن و به قلم نمیرفتن. امیدوارم نصف نمره رو بگیرم. هرچند، پایینتر شدنم بعید نیست و راستش، مهم نیست. راه طولانیتر از اونیه که بخوام سر پیچ اول، دست بردارم :)
+ رفتنی، دوتا دکترا صحبت میکردن: ما خیلی سرخوش بودیم. اینا چقدر استرس میکشن.
من، خیلی قبلترها، جزو استرسکشندگان بودم. فکر کنم، دوران دبیرستان و مخصوصا کنکور، من رو جزو سرخوشان قرار داد :دی
خیلی زود میگذره. من همهش احساس میکنم به نصف برنامههام هم تا پایان کارشناسی نمیرسم.